Donnerstag, 26. Januar 2012

به سوی تحریم انتخابات


به سوی تحریم انتخابات


از آنجایی که رژیم منفور ولایت فقیه بیش از هر زمان دیگری و مخصوصا با توجه به اتفاقاتی که در کشورهای عربی موسوم به "بهار عربی" اتفاق افتاده ودر حال رخ دادن است، نیازمند حضور پررنگ مردم در انتخابات است، و از آنجایی که تمامی آزدایخواهان و حتی برخی از اصلاح طلبانی که سالیان سال با این رژیم همدست بودند خواهان تحریم انتخابات فرمایشی مجلس آخوندی هستند، بد ندانستیم که مقاله ای از نویسنده آزاد اندیش ، سیامک مهر ، وبلاگنویس دربند را که دررابطه با تحریم انتخابات فرمایشی رژیم ظالم فقیه نوشته باز پخش دهیم.


این مقاله در دوقسمت می باشد که در زیر می خوانید:


جبهه ای بدون جنگ


انتخابات مجلس هشتم یکی از بزنگاه های مهم تاریخی و شاید آخرین فرصتی است که تمامی افراد و گروه ها و احزاب و سازمان هایی که تاکنون به نوعی و به نحوی با رژیم اسلامی بده بستان داشته و لاس می زده اند، با تحریم آشکار، قاطعانه و بدون اما و اگر، به دامن ملت باز گردند.



زمانی که رهبر رژیم در کارناوال استان یزد با صراحت، انتخابات را" نمایشگاه" اقتدار نظام می نامد، در حقیقت پوچ بودن تصور پارلمانتاریسم در حکومت اسلامی را با وقاحت به رخ می کشد. آنانی که تا به حال به بهانه انتخاب بین بد و بدتر و به دنبال سراب شرّ کمتر، بدی و شرّی دائمی را بر ملت آوار کرده اند، از خواب گران برخیزند و یکبار برای همیشه بنا به مثل" یا رومی رومی یا زنگی زنگ"، تکلیف خود را با ملت و آینده ایران روشن کنند. اگر بادی در سر و ریگی به کفش نداشته باشند و یا قادر باشند که از منافع حقیری که نظام اسلامی مثل تکه استخوانی به سویشان پرتاب می کند دل بکنند، ملتی که با هوشیاری ناظر کمترین تحرک و فعالیت آنان بوده و هست، ای بسا چشم خود را بر بسیاری از فرصت طلبی ها و ندانم کاری های ایشان ببندد و با آغوش باز پذیرای ایشان گردد.


حاشیه نشین ها، توده ای ها، اکثریتی ها، ملی مذهبی ها، نهضت آزادی و حتا طیفی از اصلاح طلبان به طور بالقوه دارای آن اندازه پتانسیل و استعداد لازم هستند که میان خود و رژیم اسلامی خط فاصل روشن و شفافی ترسیم کنند. تحریم قاطعانه انتخابات از سوی این گروه ها و افرادی که تاکنون با تمجمج و یکی به میخ و یکی به نعل زدن به سردرگمی و بی تصمیمی هواداران خود دامن می زدند و آنان را به آلت فعل رژیم اسلامی تبدیل کرده بودند، می تواند تکلیف رژیم را یکسره کرده و در سراشیبی سقوطی حتمی قرار دهد.


نظام اسلامی اکنون به رغم هارت و پورت رهبر و نظامیان وابسته به او، آنچنان منزوی و شکننده گردیده است که با تحریم همه جانبه انتخابات مجلس هشتم دیگر هیچ حرف و حدیثی برای گفتن نخواهد داشت. از سویی دیگر، امروز آشکار است که چشم جهانیان به حرکتی مردمی از داخل کشور دوخته شده است. ما همواره پشتیبانی و هم داستانی گروه ها و نیروهای جهانی و کشورهای خواهان گسترش آزادی و دموکراسی و حقوق بشر را یا با عینک بدبینی دیده ایم و یا آنچنان بلااثر دانسته ایم که حتا یک گام در جهت استفبال از این حمایت ها برنداشته ایم. تا زمانی که با نافرمانی مدنی گسترده، عزم و جدیت خود را برای تغییر و تحولی اساسی به جامعه جهانی نشان ندهیم، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که حمایت های بین المللی جنبه عملی و مادی به خود بگیرد. تحریم انتخابات مستلزم هیچ هزینه ای نیست. کافیست در خانه بنشینید و از هوادارن و همفکران خود نیز با بیانی محکم بخواهید تا چنین کنند. بگذارید رژیم اسلامی همه نیروی خود را به میدان بیاورد. در عوض ما، ملت، یکپارچه چون یک تن در خانه می نشینیم. در خانه می مانیم و نظام اسلامی را تنها و عریان در معرض تماشای جهانیان قرار می دهیم. آیا از حضور در جبهه ای بدون جنگ نیز هراس دارید؟

امروز فکر سکولاریزه کردن سیاست در ایران فکر غالب اکثریت مردم ایران است. دانشگاهیان، کارگران، کارمندان و بازاریان نوخاسته و تحصیل کرده و طبقه متوسطِ بزرگ شهرنشین، ضرورت حیاتی جدایی مذهب از ساحت های عمومی را عمیقاً درک کرده اند. سکولاریسم اکنون تنها مشی و روش و پروسه پذیرفته شده در عرصه سیاست و حکومت و مقدمه ای پذیرفته شده برای رسیدن به آزادی و دموکراسی است. هر یک روز تأخیر در استقرار رژیمی سکولار فاجعه ای برای فرزندان ما و نسلهای آینده در پی دارد.


با وجود قانون اساسی ای سراپا اسلامی، ضد مردمی و آزادی کش و نهادهای سرکوبگر متعدد، هیچ روزنه ای در بدنه نظام فقاهتی وجود ندارد که به توان از خلال آن هوای تازه ای برای تنفس ملت جستجو کرد. سی سال تجربه و زندگی تحت این نظام عمر یک انسان است و قبول اینکه هنوز کسی پیدا می شود که فریبِ دروغ انتخابات را می خورد باورپذیر نیست. مگر از صغیران و سفیهان. مشارکت در انتخاباتی که ولی فقیه بوسیله اهرم های نظارتی خود ساخته، فقط و فقط سگ های دست آموز خود را منتصب می کند، دغدغه مونگول های سیاسی و یا آنانی است که پالانی کج دارند. هیچ حرفی پذیرفتنی نیست. هیچ بهانه ای برای شرکت در انتخابات پیش رو وجود ندارد. هر نظریه بازی و نظریه پردازی پسا مدرنی که به دنبال توجیه بی عملی مخالفان و یا به انفعال کشاندن فکر تحریم انتخابات تلاش کند، بدون شک آبی است که به آسیاب رژیم اسلامی ریخته شده است. صف ملت ایران و صف آزادی خواهی و دموکراسی خواهی با صف اسلام فروشان و دشمنان آزادی و دموکراسی کاملاً شناخته شده و آشکار است.


روند سرنگونی یک نظام استبدادی و شرور هر چقدر هم که با مبارزات مدنی و مسالمت جویانه و بدور از خشونت مقدور باشد، در نهایت و سرانجام به نقطه ای خواهد رسید که خواه ناخواه هسته مرکزی باقیمانده آن نظام را باید با قوه قهریه نابود ساخت. امروز اگر به فکر چنین سرنوشت محتومی نباشید، در آن صورت ملت نیز در اندیشه محافظت از شما در برابر جرقه ها و ترکش های ناخواسته و غیر قابل پیش بینی آن شعله سرکش واپسین نخواهد بود.


در همین ارتباط:

به سوی تحریم انتخابات

ضربه میانی



این حقیقت که ملت ایران در مقابل و در مقابله با جمهوری اسلامی، با آلترناتیو و بدیلی سازمان یافته و با رهبری مشخص و برنامه و پلاتفرمی تبیین و تدوین شده روبرو نیست، به هیچ وجه به معنی دست شستن از مبارزه و تن سپردن به خواسته های رژیمی استبدادی و شرور نیست. فقدان آلترناتیو و وجود چنین خلائی همراهی با شعارهای رژیم و شرکت در انتخابات پیش رو را توجیه نمی کند و بیشتر خامی و افسردگی برخی افراد و گروه ها و نیروهای سیاسی را به رخ می کشد. تجربه های سیاسی و مبارزاتی بومی و جهانی به خوبی نشان می دهد که رهبری و سازمان یابی آلترناتیو، همواره پس از تضعیف و عقب نشینی نیروهای سرکوبگر که غالباً به دنبال یک همبستگی ملی خود جوش و نافرمانی مدنی گسترده روی می دهد، به طور خود به خود و بر اساس گزینش روح جمعی و قواعدی نانوشته، پیدا و آشکار گشته و ظهور می یابد.



با تحریم وسیع و یکپارچه انتخابات مجلس هشتم از سوی ملت ایران، حکومت اسلامی به ناگزیر هم در داخل و هم در برابر افکار عمومی جهانیان در موضعی قرار می گیرد که هرگز قادر به کنترل نظم سابق و خشونت و سرکوبگری از نوع شناخته شده و مسبوق به سابقه نخواهد بود و ناچار خواهد بود برای حفاظت از خود به حکومت نظامی متوسل شود که به معنی دمیدن در سر گشاد سرنا و آغاز فروپاشی جمهوری اسلامی است. دقیقاً پس از این آغازه است که نطفه های نظم و نظامی که همگان بر ویژگی ها و مؤلفه های آن - که عبارتند از سکولاریسم، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر - که در طی سی سال مبارزه قلمی و قدمی اشتراک نظر و توافقی ضمنی یافته اند بسته می شود و از دل و درون آن، رهبری و سازمان یابی انقلابی برای وارد کردن ضربه نهایی شکل می گیرد.


ضروری است به این حقیقت توجه کنیم که با وجود نظام جمهوری اسلامی در ایران، پرهیز از جنگی ویرانگر در آینده به هیچ طریقی ممکن نیست. دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. حتا اگر عرق وطن پرستی شما و عشق به میهن، به ایرانِ جان، آنقدر در شما شعله ور باشد که حاضر باشید در کنار نظام نکبت الهی در یک سنگر با تهاجم بیگانگان بجنگید، این واقعیت تغییری در سرنوشت محتوم و رقم خورده ما ایجاد نمی کند. حکومت اسلامی با ملت ایران، با جهان، با آزادی، با تمدن و با نوع بشر و کرامت انسانی وی دارای مشکل و تضادی اساسی، حل ناشدنی و غیر قابل رفع می باشد. رژیم اسلامی بنا به ذات و گوهر تمدن ستیز، خردستیز و دشمنی ایدئولوژیک با جهان غرب و دستآوردهای بی نظیری چون مدرنیته، دموکراسی، سکولاریسم، حقوق بشر و دانش های مدرن، تا زمانی که در حاکمیت به سر برد میهن ما را در تحریم و انزوایی برزخی فروخواهد کشید و هست و نیست و آینده ملت را نسل در پی نسل تباه خواهد ساخت. برای پرهیز از نابودی یکپارچکی و تمامیت ارضی ایران و برای جلوگیری از گسیختن و از هم پاشیدن شیرازه ملی ملت ایران، اقدامی عاجل جهت از میان برداشتن رژیم اسلامی، تنها و تنها چاره و ضرورت و وظیفه و مسئولیت ملی و مدنی و اخلاقی و تاریخی ملت ایران از هر قوم و گروه و قشر و طبقه و صنف است.


شبح و خطر دائمی جنگ و حمله نظامی، وضعیتی داموکلسی به وجود آورده که آثار منفی و زیان بار آن در همه حوزه های سیاست، جامعه، فرهنگ و بویژه اقتصاد غیر قابل محاسبه است. چنین شرایط ناامنی اگرچه جامعه را از حالت تعادل خارج ساخته، اما نظام اسلامی را به خاطر وجود فلسفه حیاتی اش مبنی بر زندگی در وضعیت هرج و مرجِ منظم و یا به عبارتی پاسخ دادن به هر بحران با بحرانی دیگر، یاری و کمک فراوانی رسانده است. این فقط متعلق به دوران هشت ساله آخوند خاتمی نبود که زمامداران حکومت اسلامی هر نه روز یک بحران می آفریدند؛ بلکه از ابتدای تشکیل حکومت فقها به عنوان یک استراتژی، یک راهکار و شیوه ناگزیر زمامداری آخوندها به دلیل نفس غیردموکراتیک و جابرانه و ضدمردمی این حکومت اتخاذ گردیده است. جمله « این جنگ نعمت است و اگر بیست سال هم طول بکشد ادامه می دهیم» ناظر بر همین حقیقت بود. تداوم این وضعیت اگر برای حاکمان رژیم اسلامی وسیله حفظ قدرت و چپاول سرمایه ها و ثروت های ملی را فراهم آورده، اما به همین دلیل برای منافع ملی و آینده ایران و سرنوشت فرزندان ما فاجعه بار است. این ما، ملت ایران است که باید با اتخاذ یک تصمیم قاطع و پرقدرت به این شرایط جهنمی پایان بدهد.


حقانیت بخشی انتخابات مجلس هشتم برای رژیم اسلامی فوق العاده مهم و سرنوشت ساز است. اکنون که جمهوری اسلامی همه تخم مرغ هایش را در یک سبد گذاشته است، برماست که سبدش را واژگون کنیم. اکنون باری دیگر فرصتی غیر قابل بازگشت در پیش روی ماست. با تحریم گسترده انتخابات مجلس اسلامی که هرگز پارلمان و مجلسی ملی نبوده و نیست و با خالی گذاشتن حوزه های انتخابیه می توانیم آنچنان ضربه ای به رژیم اسلامی وارد آوریم که هرگز کمر راست نکند و از زمین برنخیزد. می توانیم هریک از صندوق های آراء انتخابات مجلس هشتم را به تابوتی برای دفن زمامداران نظام فقاهتی تبدیل کنیم.


جمهوری اسلامی رژیمی است یک دست و یکپارچه که صحبت از جناح های درون رژیم بازی سیاسی خود رژیم و سرگرمی سیاسی کارها و روزنامه نگاران جهان سومی و عقب مانده است. هنگامی که آخوند موسوی لاریِ اصلاح طلبِ دوم خردادی، تقاضای نظارت قانونی از سوی سازمان های بین المللی بر انتخابات را خیانت می خواند و حزب مشارکت اسلامی برای مرگ عماد مغنیه عربِ تروریست تحت تعقیب، اعلامیه تسلیت صادر می کند، افتادن در دامچاله چنین مباحثی نشان از عدم بلوغ سیاسی است. بازیچه کوتوله هایی است که تلاش رژیم برای دستیابی به سلاح اتمی و فراوانی گوشی های تلفن موبایل در دست مردم را نشانه مدرنیزم می دانند و نظام فقاهتی اسلام، حکومت عدل علی و حکومت ولایت فقیه را مدرن می خوانند. حکومتی که قانوناً در به در به دنبال مرتد فطری می گردد که اگر نطفه اش را والدین مسلمان بسته باشند، گرفته و به قتل برساند. حکومتی که دستگاه قضایی اش بعد از صدور حکم و اجرای متعدد سنگسار، هنوز درباره چگونگی وزن و اندازه سنگ های سنگسار مباحثه پایان ناپذیر خود را بی شرمانه ادامه می دهد.

دل بستن به نمایش انتخابات رژیم اسلامی به امید راه یافتن تعدادی اندک نماینده خنثی و مخنث از به اصطلاح جناح های میانه رو و از روستاها و ده کوره های دوردست که نظام و دستگاه های نظارتی نسبت به آنان حساسیت کمتری نشان داده است، فکری ساده لوحانه و نتیجتاً تفرقه انداختن در میان ملت و همبستگی ملی جهت تحریم گسترده انتخابات است.
از طرفی اعتراف و اقرار نامزدها به اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی، و وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه اگر بر فرض بنا بر مصلحت و گذشتن خرشان از پل بوده باشد و دروغ گفته باشند، نشان از بی اخلاقی و بی شرفی سیاسی است و ملت ایران به چنین نمایندگان و وکلایی نه امروز و نه در فردای زیبای ایران هرگز احتیاج نخواهد داشت. بنابراین نامزدی که به هر دلیل و بهانه ای چنین تعهد و التزامی را امضاء کرده باشد، جایی در میان ملت و در صف آزادیخواهان ندارد، نه امروز، نه فردا. دل خوش کردن به ورود چنین نامزدهایی به مجلس است که برخی را در تصمیم گیری برای تحریم قاطعانه انتخابات دچار دودلی کرده و زبانشان را به لکنت انداخته است.

اساساً اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام جمهوری اسلامی و وفاداری به قانون اساسی آن و اصل ولایت مطلقه فقیه، هر فردی را از دایره ایران و ایرانی خارج ساخته و به انیرانی و دشمن و بدخواه ملت ایران تبدیل می کند. اینان بند ناف خود را از زهدان و دامن پرمهر ایران بریده اند.


تحریم انتخابات و خالی گذاشتن حوزه های انتخابیه صرفاً و تنها یک عمل سیاسی نیست. تحریم حتا یک تشبث ساده به حقوق قانونی خود هم نیست. بلکه دفاعی اخلاقی از حیثیت و حرمت و کرامت انسانی فرد فرد ملت در برابر وهن و تحقیر و تجاوزی است که بی امان و پیوسته از سوی زمامداران جابر حکومت اسلامی نسبت به اراده و اختیار و حق انتخاب آزادانه شهروندان صورت می گیرد. نظارت استصوابی شورای نگهبان که در دوره پیش رو به هیئت های اجرایی وزارت کشور نیز گسترش یافته و از آن جا آغاز شده، توهین مسلم و آشکاری است به درایت و فهم و شعور یکایک افراد جامعه. تحریم انتخابات به معنی نفی و انکار تمامیت حکومت اسلامی در همه اشکال و مظاهر آن است.


در هر صورت مسلم است که از صندوق های انتخابات بیست و چهارم اسفندماه مجلسی بیرون خواهد آمد که درواقع شعبه و شاخه ای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. تشکیلاتی که در لیست سازمان های تروریستی قرار گرفته و سازمانی است در ردیف حماس و حزب الله لبنان و جهاد اسلامی. اینان که صلاحیتشان برای نامزدی تأیید گردیده، تروریست ها، پاسداران، بسیجی ها، لباس شخصی ها و یاران و همکاران مقتدا صدر و حسن نصرالله و عماد مغنیه اند و هیچ نسبتی با ملت ایران ندارند.


بدون تردید جمهوری اسلامی پس از انتخابات بیست و چهارم اسفند ماه آشکارا و بیش از پیش به نظامی پادگانی و امنیتی تغییر شکل خواهد یافت که جز با اعلام وضعیت فوق العاده و حکومت نظامی قادر به ادامه حیات خویش نخواهد بود و بدون شک پس از آن است که مبارزه با نظام فقاهتی اسلام از شکل اندرز و نصیحت و توصیه و تئوری بافی خارج شده و ملت ایران تکلیف خود را با حکومت گورکن ها و ماموت های عصر یخبندان در خیابان ها روشن خواهد ساخت.

 
نویسنده : جواد تخشید
                                           

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen